آیکن بنر

لیست کامل اصطلاحات انگلیسی با معنی و مثال

اصطلاحات انگلیسی با معنی و مثال

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • مترادف و متضاد
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: چهارشنبه ۲۳ مهر ۱۴۰۴

    تنگ به انگلیسی

    معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

    صفت
    فونتیک فارسی / tang /

    tight, close, taut, snug, closefitting, skintight, incommodious

    tight

    close

    taut

    snug

    closefitting

    skintight

    incommodious

    کم‌پهنا، باریک

    این پیراهن برای تو خیلی تنگ است.

    This shirt is too tight for you.

    کت تنگ

    a close coat

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    یک جفت کفش تنگ

    a pair of tight shoes

    کمربند خود را تنگ کن!

    tighten your belt!

    تنگ بودن

    to be (too) tight

    تنگ کردن

    to make tight, to constrict

    به تنگ آمدن

    to be desperate, to be pestered or harassed, to be annoyed, to be at the end of one's rope

    به تنگ آوردن

    to harass, to make desperate, to harry, to hector, to annoy excessively, to make tired, to make weary

    خلق او تنگ است.

    He is in a bad mood; he is testy.

    قید
    فونتیک فارسی / tang /

    close, compact, cramped, compressed, compacted, constricted

    close

    compact

    cramped

    compressed

    compacted

    constricted

    تحت فشار، با فاصله‌ی کم

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    خرید اشتراک فست دیکشنری

    ما روی نیمکت تنگ هم نشستیم.

    we sat cramped together on the bench

    سربازان به‌طور تنگی در صف از جاده عبور کردند.

    The soldiers marched compressed in formation down the road.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    جای من در این اتاق خیلی تنگ است.

    I am too cramped in this room.

    اسم
    فونتیک فارسی / tang /

    narrow passageway, (narrow) pass

    narrow passageway

    pass

    گردنه

    تنگ خیبر

    Kheyber pass

    کوچه‌ای تنگ و تاریک

    a narrow and dark alley

    سازه‌ی پیوندی
    فونتیک فارسی / tang- /

    a combining form (meaning: tight, in hardship)

    a combining form

    در مضیقه

    تنگ‌دست

    indigent

    تنگنا

    narrow pass

    اسم
    فونتیک فارسی / tong /

    jug, pitcher, decanter, caster, beaker, carafe

    jug

    pitcher

    decanter

    caster

    beaker

    carafe

    شیشه، کوزه

    یک تنگ آب یخ

    A pitcher of ice water

    تنگ سفالی پر از شیر تازه بود.

    The ceramic jug was filled with fresh milk.

    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد تنگ

    با کلیک بر روی هر مترادف یا متضاد، معنی آن را مشاهده کنید.

    مترادف:
    آبخوری شیشه صراحی کوزه صراحیه بلبله
    مترادف:
    اسم
    متضاد:
    پهن عریض
    مترادف:
    باریک کم پهنا کم‌عرض

    سوال‌های رایج تنگ

    تنگ به انگلیسی چی می‌شه؟

    کلمه‌ی «تنگ» در زبان انگلیسی به narrow، tight، یا cramped ترجمه می‌شود، بسته به زمینه و کاربرد.

    واژه‌ی «تنگ» یکی از صفت‌های پرکاربرد در زبان فارسی است که به معنای باریک، کم‌عرض یا محدود به‌کار می‌رود. این کلمه می‌تواند توصیف‌کننده‌ی فضا، زمان، یا شرایط محدود و فشرده باشد. برای مثال، جاده‌ای که پهنای کمی دارد «جاده‌ی تنگ»، یا لباس یا کفشی که اندازه‌اش کوچک و چسبان است «لباس تنگ» یا «کفش تنگ» گفته می‌شود.

    در مواردی که «تنگ» به معنای محدودیت در فضا به‌کار می‌رود، این واژه بار منفی دارد و اشاره به شرایط ناراحت‌کننده یا نامناسب دارد. به‌عنوان مثال، اتاق یا خانه‌ی تنگ ممکن است بیانگر کمبود فضای زندگی و کاهش آسایش باشد. در زبان انگلیسی نیز معادل‌هایی مانند cramped یا tight برای این مفهوم استفاده می‌شوند.

    «تنگ» همچنین می‌تواند درباره‌ی شرایط زمانی محدود به‌کار رود، مثلاً وقتی گفته می‌شود «وقت تنگه» یعنی زمان کافی برای انجام کاری وجود ندارد یا شرایط زمانی محدود و فشرده است. این کاربرد، معنای ذهنی و انتزاعی‌تری دارد و نشان‌دهنده‌ی فشار زمانی یا کمبود فرصت است.

    در ادبیات و زبان محاوره‌ای فارسی، «تنگ» کاربردهای استعاری نیز دارد. مثلاً در ترکیب‌هایی مانند «دل تنگ بودن» که به معنی احساس دلتنگی یا فقدان کسی یا چیزی است، یا «تنگ آمدن» به معنای محدود شدن در آزادی یا تحمل شرایط سخت. این کاربردها نشان می‌دهد که «تنگ» صرفاً به فضای فیزیکی محدود نمی‌شود بلکه به حس و حال و تجربه‌ی انسانی نیز اشاره دارد.

    واژه‌ی «تنگ» با طیف وسیعی از معانی، از محدودیت‌های فیزیکی تا احساسات و زمان، در زبان فارسی جایگاه مهمی دارد. این کلمه به‌خوبی انعطاف‌پذیری زبان را در بازتاب شرایط و حالات مختلف زندگی نشان می‌دهد و در هر موقعیتی، معنای دقیق آن به زمینه‌ی کاربرد بستگی دارد.

    ارجاع به لغت تنگ

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «تنگ» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/تنگ

    لغات نزدیک تنگ

    • - تنکه بالا کوتاه
    • - تنکیده
    • - تنگ
    • - تنگ آزمایشگاه
    • - تنگ اسب
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات انگلیسی مربوط به کریسمس

    لغات انگلیسی مربوط به کریسمس

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    tend I'm afraid so vehemently long-running disagreement respectfully disagree reach a compromise i imminently eventful instead initiation instinctively insufficient غلتان غذا قلیان قورت غوره غیظ فائض فطرت فراق فصیح فضول التزام فهرست قانون‌گذار قانون گذاری کردن
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.