آیکن بنر

خرید اشتراک یک‌ساله با ٪۳۱ تخفیف

خرید اشتراک یک‌ساله با ٪۳۱ تخفیف

خرید
آخرین به‌روزرسانی:

تنگ به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

صفت
فونتیک فارسی / tang /

tight, close, taut, snug, closefitting, skintight, incommodious

tight

close

taut

snug

closefitting

skintight

incommodious

کم‌پهنا، باریک

این پیراهن برای تو خیلی تنگ است.

This shirt is too tight for you.

کت تنگ

a close coat

نمونه‌جمله‌های بیشتر

یک جفت کفش تنگ

a pair of tight shoes

کمربند خود را تنگ کن!

tighten your belt!

تنگ بودن

to be (too) tight

تنگ کردن

to make tight, to constrict

به تنگ آمدن

to be desperate, to be pestered or harassed, to be annoyed, to be at the end of one's rope

به تنگ آوردن

to harass, to make desperate, to harry, to hector, to annoy excessively, to make tired, to make weary

خلق او تنگ است.

He is in a bad mood; he is testy.

قید
فونتیک فارسی / tang /

close, compact, cramped, compressed, compacted, constricted

close

compact

cramped

compressed

compacted

constricted

تحت فشار، با فاصله‌ی کم

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

ما روی نیمکت تنگ هم نشستیم.

we sat cramped together on the bench

سربازان به‌طور تنگی در صف از جاده عبور کردند.

The soldiers marched compressed in formation down the road.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

جای من در این اتاق خیلی تنگ است.

I am too cramped in this room.

اسم
فونتیک فارسی / tang /

narrow passageway, (narrow) pass

narrow passageway

pass

گردنه

تنگ خیبر

Kheyber pass

کوچه‌ای تنگ و تاریک

a narrow and dark alley

سازه‌ی پیوندی
فونتیک فارسی / tang- /

a combining form (meaning: tight, in hardship)

a combining form

در مضیقه

تنگ‌دست

indigent

تنگنا

narrow pass

اسم
فونتیک فارسی / tong /

jug, pitcher, decanter, caster, beaker, carafe

jug

pitcher

decanter

caster

beaker

carafe

شیشه، کوزه

یک تنگ آب یخ

A pitcher of ice water

تنگ سفالی پر از شیر تازه بود.

The ceramic jug was filled with fresh milk.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد تنگ

با کلیک بر روی هر مترادف یا متضاد، معنی آن را مشاهده کنید.

مترادف:
آبخوری شیشه صراحی کوزه صراحیه بلبله
مترادف:
متضاد:

سوال‌های رایج تنگ

تنگ به انگلیسی چی می‌شه؟

کلمه‌ی «تنگ» در زبان انگلیسی به narrow، tight، یا cramped ترجمه می‌شود، بسته به زمینه و کاربرد.

واژه‌ی «تنگ» یکی از صفت‌های پرکاربرد در زبان فارسی است که به معنای باریک، کم‌عرض یا محدود به‌کار می‌رود. این کلمه می‌تواند توصیف‌کننده‌ی فضا، زمان، یا شرایط محدود و فشرده باشد. برای مثال، جاده‌ای که پهنای کمی دارد «جاده‌ی تنگ»، یا لباس یا کفشی که اندازه‌اش کوچک و چسبان است «لباس تنگ» یا «کفش تنگ» گفته می‌شود.

در مواردی که «تنگ» به معنای محدودیت در فضا به‌کار می‌رود، این واژه بار منفی دارد و اشاره به شرایط ناراحت‌کننده یا نامناسب دارد. به‌عنوان مثال، اتاق یا خانه‌ی تنگ ممکن است بیانگر کمبود فضای زندگی و کاهش آسایش باشد. در زبان انگلیسی نیز معادل‌هایی مانند cramped یا tight برای این مفهوم استفاده می‌شوند.

«تنگ» همچنین می‌تواند درباره‌ی شرایط زمانی محدود به‌کار رود، مثلاً وقتی گفته می‌شود «وقت تنگه» یعنی زمان کافی برای انجام کاری وجود ندارد یا شرایط زمانی محدود و فشرده است. این کاربرد، معنای ذهنی و انتزاعی‌تری دارد و نشان‌دهنده‌ی فشار زمانی یا کمبود فرصت است.

در ادبیات و زبان محاوره‌ای فارسی، «تنگ» کاربردهای استعاری نیز دارد. مثلاً در ترکیب‌هایی مانند «دل تنگ بودن» که به معنی احساس دلتنگی یا فقدان کسی یا چیزی است، یا «تنگ آمدن» به معنای محدود شدن در آزادی یا تحمل شرایط سخت. این کاربردها نشان می‌دهد که «تنگ» صرفاً به فضای فیزیکی محدود نمی‌شود بلکه به حس و حال و تجربه‌ی انسانی نیز اشاره دارد.

واژه‌ی «تنگ» با طیف وسیعی از معانی، از محدودیت‌های فیزیکی تا احساسات و زمان، در زبان فارسی جایگاه مهمی دارد. این کلمه به‌خوبی انعطاف‌پذیری زبان را در بازتاب شرایط و حالات مختلف زندگی نشان می‌دهد و در هر موقعیتی، معنای دقیق آن به زمینه‌ی کاربرد بستگی دارد.

ارجاع به لغت تنگ

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «تنگ» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ آبان ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/تنگ

لغات نزدیک تنگ

پیشنهاد بهبود معانی