tight, close, taut, snug, closefitting, skintight, incommodious
tight
close
taut
snug
closefitting
skintight
incommodious
این پیراهن برای تو خیلی تنگ است.
This shirt is too tight for you.
کت تنگ
a close coat
یک جفت کفش تنگ
a pair of tight shoes
کمربند خود را تنگ کن!
tighten your belt!
تنگ بودن
to be (too) tight
تنگ کردن
to make tight, to constrict
به تنگ آمدن
to be desperate, to be pestered or harassed, to be annoyed, to be at the end of one's rope
به تنگ آوردن
to harass, to make desperate, to harry, to hector, to annoy excessively, to make tired, to make weary
خلق او تنگ است.
He is in a bad mood; he is testy.
close, compact, cramped, compressed, compacted, constricted
close
compact
cramped
compressed
compacted
constricted
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
ما روی نیمکت تنگ هم نشستیم.
we sat cramped together on the bench
سربازان بهطور تنگی در صف از جاده عبور کردند.
The soldiers marched compressed in formation down the road.
جای من در این اتاق خیلی تنگ است.
I am too cramped in this room.
narrow passageway, (narrow) pass
narrow passageway
pass
تنگ خیبر
Kheyber pass
کوچهای تنگ و تاریک
a narrow and dark alley
a combining form (meaning: tight, in hardship)
a combining form
تنگدست
indigent
تنگنا
narrow pass
jug, pitcher, decanter, caster, beaker, carafe
jug
pitcher
decanter
caster
beaker
carafe
یک تنگ آب یخ
A pitcher of ice water
تنگ سفالی پر از شیر تازه بود.
The ceramic jug was filled with fresh milk.
با کلیک بر روی هر مترادف یا متضاد، معنی آن را مشاهده کنید.
کلمهی «تنگ» در زبان انگلیسی به narrow، tight، یا cramped ترجمه میشود، بسته به زمینه و کاربرد.
واژهی «تنگ» یکی از صفتهای پرکاربرد در زبان فارسی است که به معنای باریک، کمعرض یا محدود بهکار میرود. این کلمه میتواند توصیفکنندهی فضا، زمان، یا شرایط محدود و فشرده باشد. برای مثال، جادهای که پهنای کمی دارد «جادهی تنگ»، یا لباس یا کفشی که اندازهاش کوچک و چسبان است «لباس تنگ» یا «کفش تنگ» گفته میشود.
در مواردی که «تنگ» به معنای محدودیت در فضا بهکار میرود، این واژه بار منفی دارد و اشاره به شرایط ناراحتکننده یا نامناسب دارد. بهعنوان مثال، اتاق یا خانهی تنگ ممکن است بیانگر کمبود فضای زندگی و کاهش آسایش باشد. در زبان انگلیسی نیز معادلهایی مانند cramped یا tight برای این مفهوم استفاده میشوند.
«تنگ» همچنین میتواند دربارهی شرایط زمانی محدود بهکار رود، مثلاً وقتی گفته میشود «وقت تنگه» یعنی زمان کافی برای انجام کاری وجود ندارد یا شرایط زمانی محدود و فشرده است. این کاربرد، معنای ذهنی و انتزاعیتری دارد و نشاندهندهی فشار زمانی یا کمبود فرصت است.
در ادبیات و زبان محاورهای فارسی، «تنگ» کاربردهای استعاری نیز دارد. مثلاً در ترکیبهایی مانند «دل تنگ بودن» که به معنی احساس دلتنگی یا فقدان کسی یا چیزی است، یا «تنگ آمدن» به معنای محدود شدن در آزادی یا تحمل شرایط سخت. این کاربردها نشان میدهد که «تنگ» صرفاً به فضای فیزیکی محدود نمیشود بلکه به حس و حال و تجربهی انسانی نیز اشاره دارد.
واژهی «تنگ» با طیف وسیعی از معانی، از محدودیتهای فیزیکی تا احساسات و زمان، در زبان فارسی جایگاه مهمی دارد. این کلمه بهخوبی انعطافپذیری زبان را در بازتاب شرایط و حالات مختلف زندگی نشان میدهد و در هر موقعیتی، معنای دقیق آن به زمینهی کاربرد بستگی دارد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «تنگ» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ آبان ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/تنگ