to beat, to pump
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
قلبم شروع به تندتر تپیدن کرد.
My heart started to beat faster.
وقتی از میان جنگل میدوید، قلبش بهشدت میتپید.
His heart pumped wildly as he ran through the forest.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «تپیدن قلب» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/تپیدن قلب