platitudinous, recurrent, reiterative, repeated, tired, warmed-over, repetitious, repetitive, tautological
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
برخی از اقلام این فهرست تکراری هستند.
Some of the items in this list have been repeated.
انقلاب صنعتی کارگران را از کار خستهکننده و تکراری نجات داد.
The industrial revolution freed workers from dull and repetitious work.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «تکراری» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/تکراری