to dovetail
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
این دو روایت واقعیت را جفتوجور کردهاند تا داستانی جذاب خلق کنند.
The two narratives dovetail to create a compelling story.
مهارتهای او در جفتوجور کردن واقعیت کاملاً با تخصص او در امور مالی مطابقت دارد.
Her skills in marketing dovetail perfectly with his expertise in finance.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «جفتوجور کردن واقعیت» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/جفتوجور کردن واقعیت