امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

جفت کردن به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

یکی کردن

فونتیک فارسی

joft kardan
فعل متعدی
to couple, to match, to mate, to pair, to conjugate

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

- آن‌ها قصد دارند تلاش‌های خود را برای رسیدن به یک هدف مشترک با هم جفت کنند.

- They plan to couple their efforts to achieve a common goal.

- او تصمیم گرفت یافته‌های تحقیقاتی خود را با کاربردهای عملی جفت کند.

- She decided to match her research findings with practical applications.
چفت کردن، بستن

فونتیک فارسی

joft kardan
فعل متعدی
to rabbet, to mesh, to connect, to latch, to hitch, to interwine, to fit together

- او سعی کرد پارچه‌های رنگارنگ را برای لحافش جفت کند.

- She tried to mesh the colorful fabrics for her quilt.

- مهندس کار کرد تا نرم‌افزار جدید را با سیستم موجود جفت کند.

- The engineer worked to connect the new software with the existing system.
پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت جفت کردن

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «جفت کردن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/جفت کردن

لغات نزدیک جفت کردن

پیشنهاد بهبود معانی