Jamshid
من در خیابان جم تبلیغ انتخاباتی میکردم.
I was canvassing in Jam street.
سالها دل طلب جام جم از ما میکرد.
The heart did many years beseech us for the cup of Jamshid.
move, vellication, wag, bob, wiggle, jiggle, flick, waggle
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
کار خیلی زیاد است، بهتر است جم بخوری!
Lots of work to be done, you'd better hop to it!
یک خورده جم بخور، مهمانها دارند میآیند!
Hustle a little, the guests are arriving!
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «جم» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/جم