آخرین به‌روزرسانی:

جوی به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

صفت
فونتیک فارسی / javvi /

atmospheric, meteoric, climatic

مربوط به ‌جو
اسم
فونتیک فارسی / jooy /

brook, streamlet, brooklet, crick, stream, rill, runnel

(ادبی) جو، نهر باریک، جوب

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

...آب جوی آمد و غلام ببرد

...the stream's current current carried the slave away

جوی خون

river of blood

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد جوی

  1. مترادف:
    جدول جویبار رود نهر

ارجاع به لغت جوی

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «جوی» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/جوی

لغات نزدیک جوی

پیشنهاد بهبود معانی