grateful, thankful, obliged, under obligation, obligated
grateful
thankful
obliged
under obligation
obligated
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
حقشناس داشتن چنین دوستان خوبی هستم.
I am grateful to have such wonderful friends.
حقشناس نعماتی که به من عطا شده، هستم.
I am thankful for all the blessings I have received.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «حقشناس» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/حقشناس