around, surroundings, environs, suburbs, outskirts
بیشتر فعالیتها حول محور ورزش بودند.
Most of the activities centered around sports.
کودکان حول زمین بازی بازی کردند.
The children played around the playground.
power, might
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
حول الهی
power of God
حول پادشاه تا فراتر از مرزها وسعت دارد.
The king's power extends over the whole country.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «حول» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/حول