mole, beauty spot, speckle, lentigo, spot, freckle, stigma
خال مادرزادی
birthmark
خال گوشتی
mole
خال مستعد سرطانی شدن
a precancerous mole
dot, speckle, stain, pip, speck, smudge, fleck
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
خالدار
spotted
خالخال
speckled
suit
یک دسته ورق از چهار خال سیزده تایی تشکیل شده است.
A pack of cards is composed of four suits of thirteen cards each.
خال آس
ace
maternal uncle
خال رضا
Uncle Reza
خال من شاگرد کوشایی بود.
My uncle was a diligent student.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «خال» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/خال