caviar, caviare
خاویار و خوراکهای لذیذ دیگر
caviar and other delicacies
یک قوطی کوچک خاویار به عنوان پیش غذا سرو شد.
A small can of caviar was served as an appetizer.
در آن رستوران مجلل و اعیانی یک قاشق خاویار خوردم.
I had a spoonful of caviar at the upscale restaurant.
roe, spawn
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
خاویار ماهی سالمون
roe of the salmon
ماهیگیر میتوانست مقدار زیادی خاویار از دریاچه بگیرد.
The fisherman was able to catch a large roe from the lake.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «خاویار» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/خاویار