prancing, moseying, strolling, swaggering, wandering, promenading, traipsing, ambling, sauntering, walking gracefully, strutting
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
پیرمرد در پارک خرامان راه میرفت و از آفتاب گرم لذت میبرد.
The old man was ambling slowly through the park, enjoying the warm sunshine.
سگ در کنار صاحبش خرامان راه میرفت و دمش را با هیجان تکان میداد.
The dog was ambling happily beside its owner, tail wagging with excitement.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «خرامان» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/خرامان