آخرین به‌روزرسانی:

خرید به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

عمل خریدن

فونتیک فارسی

kharid
اسم

purchase, shopping, buy, buying, trade

پر واضح است که مایل به خرید خانه نیست.

It is amply clear that he is not interested in buying the house.

در خرید و فروش خیلی ناشی و بی‌تجربه بود.

When it came to buying and selling he was a babe in arms.

کالای خریداری‌شده

فونتیک فارسی

kharid
اسم

goods, shopping, bought, thing(s)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

خرید گوسفند سرمایه‌گذاری پرسودی برای کشاورز بود.

he bought of sheep was a profitable investment for the farmer.

خرید امروز ما روی میز است.

Our today's shopping is on the table.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد خرید

  1. مترادف:
    ابتیاع بیع خریداری معامله
    متضاد:
    شرا فروش

ارجاع به لغت خرید

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «خرید» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/خرید

لغات نزدیک خرید

پیشنهاد بهبود معانی