sourdough, leavening, leaven
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
او از مادربزرگش یاد گرفت که چگونه خمیرترش درست کند.
She learned how to make sourdough from her grandmother.
دستورالعمل به دو قاشق چایخوری خمیرترش نیاز داشت تا کیک بهدرستی پف کند.
The recipe called for two teaspoons of leavening for the cake to rise properly.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «خمیرترش» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/خمیرترش