to neutralize, to frustrate, to counter, to annul, to undo, to negate, to foil, to cancel, to balk, to nullify, to offset, to counteract, to thwart, to stymie, to compensate, to stonewall, to stultify
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
این دانشمند از باز برای خنثی کردن محلول اسیدی استفاده کرد.
The scientist used a base to neutralize the acidic solution.
او از قدرت اجرایی گسترده ی خود برای خنثی کردن تصمیمات فرمانداریهای محلی استفاده کرد.
He used his broad executive powers to nullify decisions by local governments.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «خنثی کردن» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/خنثی کردن