آخرین به‌روزرسانی:

خواباندن به انگلیسی

معنی

فونتیک فارسی

khaabaandan

allay, bed, clinch, couch, lay, paralyze, quieten, relieve, rest, salve, sate

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد خواباندن

  1. مترادف:
    خواب کردن
    متضاد:
    بیدار کردن
  1. مترادف:
    خوابانیدن

ارجاع به لغت خواباندن

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «خواباندن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/خواباندن

لغات نزدیک خواباندن

پیشنهاد بهبود معانی