to wake up, to awaken, to awake, to waken, to call, to arouse, to rouse
سروصدا او را بیدار نکرد.
The noise did not awake her.
مرگ پدر مرد جوان را از خواب غفلت بیدار کرد.
The death of his father awakened the young man.
to enlighten, to alert, to make alert, to make elightened, to make vigilant, to bring (one), to one's senses
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
کتابها میتوانند خوانندگان را دربارهی فرهنگها و دیدگاههای مختلف بیدار کنند.
Books can enlighten readers about different cultures and perspectives.
گزارش خبری شهروندان را در مورد بحران بهداشتی جاری بیدار کرد.
The news report alerted citizens to the ongoing health crisis.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «بیدار کردن» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/بیدار کردن