to do good, to perform good deeds, to be good (to)
to do good
to perform good deeds
to be good
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
پدرم به خیلیها خوبی کرد.
My dad was good to a lot of people.
خوبی کن تا خدا به تو اجر بدهد.
Do good so that God may reward you.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «خوبی کردن» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/خوبی کردن