آخرین به‌روزرسانی:

خودکشی به انگلیسی

معنی و نمونه‌جمله‌ها

خود را کشتن، انتحار

فونتیک فارسی

khodkoshi
اسم

suicide, self-slaughter, self-destruction, hara-kiri

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

خودکشی کردن

to commit suicide

مسائلی که کار او را به خودکشی رساند.

Problems that led her to suicide.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد خودکشی

  1. مترادف:
    انتحار قتل‌نفس
    متضاد:
    نسل‌کشی

ارجاع به لغت خودکشی

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «خودکشی» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/خودکشی

لغات نزدیک خودکشی

پیشنهاد بهبود معانی