آخرین به‌روزرسانی:

خیس کردن به انگلیسی

معنی و نمونه‌جمله‌ها

تر کردن

فونتیک فارسی

khis kardan
فعل متعدی

to drench, to soak, to wet, to dunk, to douse, to splash, to souse, to steep, to infuse, to sodden, to wash, to macerate, to make wet, to moisten, to sop, to swamp

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

باران تا مغز استخوانم را خیس کرد.

I was soaked to the skin by the rain.

باران‌های موسمی تپه‌ها را خیس می‌کند.

The monsoon rains douse the hillsides.

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت خیس کردن

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «خیس کردن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/خیس کردن

لغات نزدیک خیس کردن

پیشنهاد بهبود معانی