۷۰٪ تخفیف تا پایان اسفند - اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی 💚

خیس کردن به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

تر کردن

فونتیک فارسی

khis kardan
فعل متعدی
to drench, to soak, to wet, to dunk, to douse, to splash, to souse, to steep, to infuse, to sodden, to wash, to macerate, to make wet, to moisten, to sop, to swamp

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

- باران تا مغز استخوانم را خیس کرد.

- I was soaked to the skin by the rain.

- باران‌های موسمی تپه‌ها را خیس می‌کند.

- The monsoon rains douse the hillsides.
پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت خیس کردن

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «خیس کردن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اسفند ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/خیس کردن

لغات نزدیک خیس کردن

پیشنهاد بهبود معانی