آیکن بنر

زبان‌های آلمانی، فرانسوی، اسپانیایی، ایتالیایی، عربی و ترکی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌های دیگر به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

خیس کردن به انگلیسی

معنی و نمونه‌جمله‌ها

فعل متعدی
فونتیک فارسی / khis kardan /

to drench, to soak, to wet, to dunk, to douse, to splash, to souse, to steep, to infuse, to sodden, to wash, to macerate, to make wet, to moisten, to sop, to swamp

to drench

to soak

to wet

to dunk

to douse

to splash

to souse

to steep

to infuse

to sodden

to wash

to macerate

to make wet

to moisten

to sop

to swamp

تر کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

باران تا مغز استخوانم را خیس کرد.

I was soaked to the skin by the rain.

باران‌های موسمی تپه‌ها را خیس می‌کند.

The monsoon rains douse the hillsides.

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت خیس کردن

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «خیس کردن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/خیس کردن

لغات نزدیک خیس کردن

پیشنهاد بهبود معانی