فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

داو به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • نوبت بازی
  • فونتیک فارسی

    daav
  • اسم
    move, turn
    • - بچه‌ها برای تاب در زمین بازی داو می‌گرفتند.

    • - The children took turns on the swings at the playground.
    • - داو توست که چرخ را بچرخانی.

    • - It's your turn to spin the wheel.
  • (در قمار) پول کنارگذاشته‌شده برای برد و باخت
  • فونتیک فارسی

    daav
  • اسم
    (in gambling) stake
    • - او داو کمی برای مسابقه‌ی اسب‌دوانی گذاشت.

    • - She placed a small stake on the horse race.
    • - بازیکن پوکر با دقت داو بعدی‌اش را حساب کرد.

    • - The poker player carefully calculated his next stake.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

ارجاع به لغت داو

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «داو» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/داو

لغات نزدیک داو

پیشنهاد بهبود معانی