ورزش goalkeeper, goalie, goaltender
goalkeeper
goalie
goaltender
آنها پساز مصدومیت دروازهبان اصلی، یک دروازهبان جایگزین آوردند.
They brought on a substitute goalkeeper after the first one got injured.
دروازهبان پنالتی را مهار کرد.
The goalie saved the penalty kick.
gatekeeper, keeper, gateman
gatekeeper
keeper
gateman
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
دروازهبان پیر هنگام ورود ما به قلعه استقبال گرمی کرد.
The old gatekeeper greeted us warmly when we arrived at the castle.
لباس دروازهبان تمیز و مرتب بود.
The keeper’s uniform was clean and well-maintained.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «دروازهبان» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ مهر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/دروازهبان