to cut, to harvest, to mow, to reap, to plow, to scoop, to crop, to scythe
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
قبلاز بارش باران، آنها گندم را درو خواهند کرد.
They will harvest the wheat before the rain comes.
کشاورزان گندم درو میکردند.
Farmers were reaping wheat.
کامیون مردم را درو کرد.
The truck plowed through people.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «درو کردن» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/درو کردن