شکل نوشتاری دیگر این لغت: دستمالی کردن
to rub with the hand, to handle roughly, to touch, to molest, to finger
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
گویا متهم به جرم دستمالی کردن کودکی دستگیر شد.
The suspect was arrested for allegedly molesting a child.
او مجبور شد تا لکهی سرسخت روی پیراهنش را دستمالی کند تا محو شود.
He had to rub with the hand the stubborn stain on his shirt until it disappeared.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «دستمالی کردن» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/دستمالی کردن