با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

دست‌پخت به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

آشپزی

فونتیک فارسی

dastpokht
اسم
cooking, cuisine

- از دست‌پخت او سیر نمی‌شوم؛ هر غذایی که می‌پزد، یک اثر هنری است.

- I can't get enough of her cuisine - every dish she makes is a work of art.

- هرگز چیزی شبیه دست‌پخت دوست‌پسرم نچشیده‌ام.

- I have never tasted anything like my boyfriend's cuisine.
پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت دست‌پخت

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «دست‌پخت» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/دست‌پخت

لغات نزدیک دست‌پخت

پیشنهاد بهبود معانی