فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

دلال به انگلیسی

معنی و نمونه‌جمله‌ها

واسطه، عامل، کار چاق کُن

فونتیک فارسی

dallaal
اسم

broker, go-between, middleman, dealer, factor, matchmaker, pander, agent

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

دلال سهام

stockbroker

دلال شرط‌بندی

bookmaker

نمونه‌جمله‌های بیشتر

دلال محبت

a pimp, pander

دلال معاملات ملکی

real estate broker, real estate agent, realtor

دلال خز

a dealer in furs

دلال بازار سهام

an exchange broker

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد دلال

  1. مترادف:
    واسطه
  1. مترادف:
    امانت‌فروش سمسار
  1. مترادف:
    شیوه عشوه غمزه غنج کرشمه ناز
  1. مترادف:
    اخمناز نازوادا

ارجاع به لغت دلال

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «دلال» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/دلال

لغات نزدیک دلال

پیشنهاد بهبود معانی