پزشکی stomachache, indigestion, bellyache, gripes, collywobbles
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
آنقدر دلدرد داشتم که مجبور شدم خانه بمانم.
My stomachache was so bad that I had to stay home.
بعد از خوردن مقدار زیادی شیرینی دلدرد گرفتم.
I had a stomachache after eating too many sweets.
امروز نمیتوانم به مدرسه بروم چون دلدرد خیلی بدی دارم.
I can't go to school today because I have a terrible stomachache.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «دلدرد» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/دلدرد