آخرین به‌روزرسانی:

دو به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

اسم
فونتیک فارسی / do /

running, run, race, dash, scoot, sprint

عمل دویدن

دو راهی عالی برای تناسب‌اندام است.

Running is a great way to stay fit.

او از دو در صبح زود لذت می‌برد.

She enjoys run in the early morning.

اسم
فونتیک فارسی / do /

عامیانه bluffing, bluff, bluster, bull, fanfaronade, empty treat

تهدید پوچ

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

دوی جادوگر تماشاگران را شگفت‌زده کرد.

The magician's bluffing left the audience in awe.

آن‌ها از دوی هوشمندانه‌ای برای به دست آوردن برتری در مذاکرات استفاده کردند.

They used a clever bluff to gain the upper hand in negotiations.

اسم
فونتیک فارسی / do /

عامیانه time, turn

دور، نوبت

دوی تو است که صحبت کنی.

It's your turn to speak now.

در هر دو، با چالش‌های جدیدی روبه‌رو شدند.

At every time, they faced new challenges.

اسم صفت
فونتیک فارسی / do /

two, diplo

عدد قبل‌از سه

قهرمانی که دو کودک را از غرق شدن نجات داد.

A hero who saved two children from drowning.

اشخاص دوزبانه به‌خوبی به دو زبان صحبت می‌کنند.

Bilingual people speak two languages well.

اسم صفت
فونتیک فارسی / do /

two-, bi-, di-, having two parts

دارای دو عدد از چیزی

کتاب دوزبانه

a bilingual book

دواتاقه

two-room

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد دو

  1. مترادف:
    تاخت خیز کورس
  1. مترادف:
    دور نوبت

ارجاع به لغت دو

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «دو» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/دو

لغات نزدیک دو

پیشنهاد بهبود معانی