to orbit, to go around, to skirt, to circumnavigate, to arc, to circumambulate, to whirl, to turn, to revolve, to circulate, to curve, to wheel to go round, to swing, to circuit, to spin, to compass, to rotate, to round, to circle
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
سفینه طوری طراحی شده بود که سیارهی مریخ را دور بزند.
The spacecraft was designed to circumnavigate the planet Mars.
سیارهها طبق الگویی قابل پیشبینی خورشید را دور میزنند.
The planets orbit around the sun in a predictable pattern.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «دور زدن» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/دور زدن