good-natured, soft, soulful, tenderhearted, gracious, kind, kindhearted, kindly, warmhearted
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
او تصور میکرد که بومیان رئوف و انعطافپذیرند.
He thought the natives were soft and ductile.
او آسانگیر و رئوف بود.
He was easy-going and good-natured.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «رئوف» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/رئوف