آیکن بنر

زبان‌های آلمانی، فرانسوی، اسپانیایی، ایتالیایی، عربی و ترکی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌های دیگر به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

راه رفتن به انگلیسی

معنی و نمونه‌جمله‌ها

فعل لازم
فونتیک فارسی / raah raftan /

to walk, to leg, to navigate, to mosey, to march, to ramble, to toddle, to stroll, to hike, to step, to wade, to amble, to plod, to sashay, to saunter, to tramp, to stump, to trudge, to ambulate, to traipse, to hoof, to tread, to move, to peregrinate

to walk

to leg

to navigate

to mosey

to march

to ramble

to toddle

to stroll

to hike

to step

to wade

to amble

to plod

to sashay

to saunter

to tramp

to stump

to trudge

to ambulate

to traipse

to hoof

to tread

to move

to peregrinate

قدم زدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

او حاضر نشد از مسیر گل‌آلود راه برود.

She refused to leg through the muddy path.

پس‌از سوار شدن، شروع به راه رفتن روی عرشه‌ی کشتی کردند.

Once aboard, they started walking on the ship's deck.

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت راه رفتن

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «راه رفتن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/راه رفتن

لغات نزدیک راه رفتن

پیشنهاد بهبود معانی