آیکن بنر

زبان‌های آلمانی، فرانسوی، اسپانیایی، ایتالیایی، عربی و ترکی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌های دیگر به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

رسمی به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

صفت
فونتیک فارسی / rasmi /

official, formal, solemn, state, dress, ceremonious, ceremonial, magisterial

official

formal

solemn

state

dress

ceremonious

ceremonial

magisterial

عرفی، قانونی

حسن منشی علی‌البدل جلسات رسمی است.

Hassan is the alternate secretary of the official meetings.

ابزار تغییر لحن رسمی فست‌ دیکشنری می‌تواند به ما در نوشتن نامه‌ای رسمی کمک کند.

FastDictionary's formal tone changer tool can help us write a formal letter.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

همگی به جامه‌های رسمی ملبس بودند.

They were all costumed in formal attire.

صفت
فونتیک فارسی / rasmi /

cold, standoffish, starchy, stiff

cold

standoffish

starchy

stiff

مقرراتی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

رفتار رسمی او باعث می‌شد که دیگران نتوانند به او نزدیک شوند.

His standoffish demeanor made it difficult for others to approach him.

او در ابتدا رسمی بود، اما در نهایت به همکاران جدیدش نزدیک شد.

She was initially cold, but eventually warmed up to her new coworkers.

صفت
فونتیک فارسی / rasmi /

standard, usual, ordinary, common place

standard

usual

ordinary

common place

مرسوم، معمولی

آن‌ها از دستورالعمل‌های رسمی پیروی می‌کنند تا ایمنی در محل کار را تضمین کنند.

They follow standard guidelines to ensure safety in the workplace.

مظنونان رسمی در این رویداد دیده شدند.

The usual suspects were seen at the event.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد رسمی

با کلیک بر روی هر مترادف یا متضاد، معنی آن را مشاهده کنید.

مترادف:
متضاد:
مترادف:

ارجاع به لغت رسمی

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «رسمی» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/رسمی

لغات نزدیک رسمی

پیشنهاد بهبود معانی