to behave, to act, acquit, bear, comport, to deal, to demean, to deport, to do, to treat, to walk, to run, to perform, to handle, to function, to comport
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
آنها با او بسیار بد رفتار کردند.
They treated her horribly.
در جلسه بهنحوِ احسن رفتار کرد.
She acquitted herself well in the meeting.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «رفتار کردن» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/رفتار کردن