traffic, truck, plying, shutting, coming and going, the flow of traffic
انبوه تظاهرکنندگان رفتوآمد را بند آورده بوند.
The traffic was jammed by the crowd of demonstrators.
پساز تصادف، رفتوآمدی از کامیونها در جاده وجود داشت.
There was a truck of trucks on the road after the accident.
مجازی socialization, socializing, social intercourse
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
رفتوآمد مؤثر میتواند منجر به همکاری بهتر در محل کار شود.
Effective socialization can lead to better teamwork in the workplace.
او رفتوآمد را بهعنوان وسیلهای برای رشد شخصی ارزیابی میکرد.
She valued social intercourse as a means of personal growth.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «رفتوآمد» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/رفتوآمد