colored, many-colored, parti-colored, multicolored, varicolored, variegated, colorful, mottle, mottled, prismatic, opalescent
ترقه منفجر شد و جرقههای رنگارنگ آبشارمانند به پایین بارید.
The firecracker burst and colorful sparks cascaded down.
بادکنک رنگارنگ
a colored balloon
various, diverse, varying, checkered
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
او در طول هفته لباسهای رنگارنگی پوشید.
She wore various outfits throughout the week.
علاقههای او رنگارنگ است و از هنر تا فناوری را شامل میشود.
Her interests are diverse, ranging from art to technology.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «رنگارنگ» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/رنگارنگ