discolored, shabby, dingy, smudgy, pale, tacky, musty, drab, rusty, worn, squalid, yellow, pallid, raggedy, scruffy, foxed, raunchy
discolored
shabby
dingy
smudgy
pale
tacky
musty
drab
rusty
worn
squalid
yellow
pallid
raggedy
scruffy
foxed
raunchy
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
دیوارهای رنگورورفته اتاق را دلگیر کرده بود.
The discolored walls made the room feel dreary.
برگهای رنگورورفته نشاندهندهی بیماری درخت بود.
The discolored leaves indicated the tree's disease.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «رنگورورفته» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/رنگورورفته