آخرین به‌روزرسانی:

رنگ کردن به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

فعل متعدی
فونتیک فارسی / rang kardan /

to color, to paint, to stain, to pigment, to dye, to tint, to shade

به رنگ آغشته کردن

برای رنگ کردن نمای بیرونی ساختمان یک پیمانکار فرعی استخدام کردیم.

We hired a subcontractor to paint the exterior of the building.

پیراهن سپید را قرمز رنگ کردن

to dye a white shirt red

فعل متعدی
فونتیک فارسی / rang kardan /

to gloss over, to deceive, to wheedle, to con, to make a fool of

گول زدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

او را رنگ کرد تا ماشینش را برای آخرهفته به او قرض بدهد.

She wheedled him into lending her his car for the weekend.

او سعی کرد با یک هویت جعلی او را رنگ کند.

He tried to deceive her with a fake identity.

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت رنگ کردن

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «رنگ کردن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/رنگ کردن

لغات نزدیک رنگ کردن

پیشنهاد بهبود معانی