tablecloth, table cover, cloth, spread, linen
رومیزی شطرنجی
a checked tablecloth
او رومیزی را تا کرد.
She folded the spread.
desktop
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
کامپیوتر رومیزی
a desktop computer
در اتاق کار او یک سالنامهی رومیزی بود و دو سالنامهی دیواری.
In his office there was one desktop calendar and two wall calendars.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «رومیزی» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/رومیزی