فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

رکن به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

ستون

فونتیک فارسی

rokn
اسم

pillar, leg, column

به رکن چوبی تکیه داد.

She leaned against the wooden pillar.

رکن مرمرین

marble pillar

باعث استواری چیزی

فونتیک فارسی

rokn
اسم

مجازی pillar, prop, kingpin

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

او و برادرش دو رکن اصلی حزب بودند.

he and his brother were the two main pillars of the party.

پدرم رکن خانواده‌مان بود.

My father was the pillar of our family.

هر یک از اداره‌های ستاد ارتش

فونتیک فارسی

rokn
اسم

each of the four branches in the Iranian army general staff

رکن دوم

army intelligence branch

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد رکن

  1. مترادف:
    اسطقس بالار پایه ستون عماد
  1. مترادف:
    عمده مهم

ارجاع به لغت رکن

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «رکن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/رکن

لغات نزدیک رکن

پیشنهاد بهبود معانی