آیکن بنر

فقط تا پایان امروز - تا 50% تخفیف برای خرید اشتراک هوش مصنوعی

فقط تا پایان امروز - تا 50% تخفیف خرید AI

اعمال کد تخفیف
آخرین به‌روزرسانی:

زندگی کردن به انگلیسی

معنی و نمونه‌جمله‌ها

فعل لازم
فونتیک فارسی / zendegi kardan /

to live, to exist, to reside, to subsist, to dwell, to breathe, to inhabit

to live

to exist

to reside

to subsist

to dwell

to breathe

to inhabit

زیستن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

سالها در یک شهر زندگی کردن

to dwell for years in the same town

زندگی کردن در انزوا

living in isolation

نمونه‌جمله‌های بیشتر

با حقوق بازنشستگی زندگی کردن

to live on a pension

زندگی کردن با او مثل زندگی در جهنم بود.

Living with her was like living in hell.

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت زندگی کردن

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «زندگی کردن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ شهریور ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/زندگی کردن

لغات نزدیک زندگی کردن

پیشنهاد بهبود معانی