strict, stickler, hardheaded, stern, uncompromising, severe, disciplinarian, exacting, draconic, austere, unbending, strait-laced, pertinacious, rigid, tough, taskmaster, fastidious
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
پدر سختگیرش هرگز به او اجازه نداد که تلفن هوشمند داشته باشد.
His strict father never allowed him to have a smartphone.
معلم سختگیر
a stern teacher
سختگیر بودن گاهی اوقات میتواند منجر به موفقیت شود.
Being hardheaded can sometimes lead to success.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «سختگیر» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/سختگیر