سرتق به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

لجباز، تخس

فونتیک فارسی

sertegh
صفت
عامیانه ornery, pushy, pesky, obstinate, shrewish

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

- پیرمرد سرتق به بچه‌ها اجازه نداد در زمین چمن روبرویش بازی کنند.

- The ornery old man refused to let the children play on his front lawn.

- گربه‌اش جانور کوچک سرتقی بود.

- Her cat was an ornery little creature.

- خواهر سرتقم همیشه سعی می‌کند با من دعوا راه بیاندازد.

- My ornery sister always tries to pick a fight with me.

- پیرمرد سرتق برای هر چیزی ناله و شکایت می‌کرد.

- The ornery old man complained about everything.
پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت سرتق

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «سرتق» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/سرتق

لغات نزدیک سرتق

پیشنهاد بهبود معانی