آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
خرید اشتراک
آخرین به‌روزرسانی:

سرتیز به انگلیسی

معنی و نمونه‌جمله‌ها

صفت
فونتیک فارسی / sartiz /

sharp-pointed, pointed, pointy, sharp, tapered, spiky, acutate, thistle, thorn, pin, tongue, key

sharp-pointed

pointed

pointy

sharp

tapered

spiky

acutate

thistle

thorn

pin

tongue

key

نوک‌تیز

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

مداد سرتیز خطوط دقیقی روی کاغذ گذاشت.

The sharp-pointed pencil left precise lines on the paper.

این هنرمند از قلم‌موی سرتیز برای کارهای دقیق استفاده می‌کرد.

The artist used a pointed brush for detailed work.

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت سرتیز

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «سرتیز» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/سرتیز

لغات نزدیک سرتیز

پیشنهاد بهبود معانی