sharp-pointed, pointed, pointy, sharp, tapered, spiky, acutate, thistle, thorn, pin, tongue, key
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
مداد سرتیز خطوط دقیقی روی کاغذ گذاشت.
The sharp-pointed pencil left precise lines on the paper.
این هنرمند از قلمموی سرتیز برای کارهای دقیق استفاده میکرد.
The artist used a pointed brush for detailed work.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «سرتیز» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/سرتیز