fried
fried
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
بوی تند پیاز سرخکرده
the penetrating smell of fried onions
من دوست دارم برای شام مرغ سرخکرده بخورم.
I love eating fried chicken for dinner.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «سرخکرده» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/سرخکرده