intrudingly, suddenly, unexpectedly, without prior notice, precipitate, uninvited
intrudingly
suddenly
unexpectedly
without prior notice
precipitate
uninvited
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
آنها سرزده به خانهی ما آمدند.
They came uninvited to our house.
او سرزده وارد دفتر شد درحالیکه ما درحال بحث بودیم.
He intrudingly stepped into the office while we were discussing.
با کلیک بر روی هر مترادف یا متضاد، معنی آن را مشاهده کنید.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «سرزده» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ مهر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/سرزده