vinegar
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
یک قاشق غذاخوری سرکه به سوپ اضافه کردم.
I added a tablespoon of vinegar to the soup.
هما سالاد را با ادویه و سرکه مزهدار کرد.
Homa flavored the salad with spices and vinegar.
این بطری حاوی سرکه است.
This bottle contains vinegar.
قدری سرکه این خوراک را خوشطعمتر خواهد کرد.
A bit of vinegar will make this food more relishing.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «سرکه» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/سرکه