impudent, brazen, cheeky, impertinent, insolent
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
کودک سفیدچشم پساز شکستن گلدان از عذرخواهی کردن خودداری کرد.
The impudent child refused to apologize after breaking the vase.
دزد سفیدچشم ماشین را درست جلوی ایستگاه پلیس دزدید.
The brazen thief stole the car right in front of the police station.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «سفیدچشم» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/سفیدچشم