آخرین به‌روزرسانی:

سم به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

اسم
فونتیک فارسی / sam /

poison, toxin bane, venom

زهر

(در جانوران سم‌دار) دارای سم شکاف‌دار

having cloven hooves

سم اسبان خاک مزرعه را به هم کوفته و سخت کرده بود.

Horse hooves had compacted and hardened the farm's soil.

اسم
فونتیک فارسی / som /

hoof, unguis

قسمت انتهایی دست یا پای چهارپایان

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

سم را بی‌اثر کردن

to counteract a poison

مقدار مهلکی سم

a lethal dose of poison

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد سم

  1. مترادف:
    حافر ناخن حیوانات
  1. مترادف:
    حمه رز زهر شرنگ شوکران هلاهل
    متضاد:
    پادزهر

ارجاع به لغت سم

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «سم» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/سم

لغات نزدیک سم

پیشنهاد بهبود معانی