همچنین میتوان از سوغات بهجای سوغاتی استفاده کرد.
عامیانه gift (sent or brought by a traveller), souvenir, favor, present
gift
souvenir
favor
present
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
سوغاتیای که از مادربزرگم گرفتم را دوست دارم.
I like the souvenir I received from my grandmother.
او سوغاتیای عالی در کادوسرای جذاب پیدا کرد.
He found the perfect souvenir in the quaint gift shop.
اگر به خرید سوغاتی ادامه دهیم، قبلاز اینکه مغازهی سوغاتیفروشی را ترک کنیم بهراحتی به قیمت صدها دلار میرسیم.
If we keep buying souvenirs, we'll easily run into hundreds of dollars before we leave the souvenir shop.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «سوغاتی» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/سوغاتی