آخرین به‌روزرسانی:

سوپ به انگلیسی

معنی و نمونه‌جمله‌ها

اسم
فونتیک فارسی / soop /

غذا و آشپزی soup

غذایی آبدار و رقیق

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

حسین کاسه‌ی خود را پر از سوپ کرد.

Hossein filled his bowl with soup.

به بیماران چیزی جز سوپ بی‌مزه و آبکی نمی‌دادند.

The patients were given nothing but bland, watery soup.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد سوپ

  1. مترادف:
    آب‌گوشت آش شوربا

ارجاع به لغت سوپ

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «سوپ» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/سوپ

لغات نزدیک سوپ

پیشنهاد بهبود معانی