آیکن بنر

زبان‌ روسی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌ روسی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

سوپ به انگلیسی

معنی و نمونه‌جمله‌ها

اسم
فونتیک فارسی / soop /

غذا و آشپزی soup

soup

غذایی آبدار و رقیق

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

حسین کاسه‌ی خود را پر از سوپ کرد.

Hossein filled his bowl with soup.

به بیماران چیزی جز سوپ بی‌مزه و آبکی نمی‌دادند.

The patients were given nothing but bland, watery soup.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد سوپ

با کلیک بر روی هر مترادف یا متضاد، معنی آن را مشاهده کنید.

مترادف:

ارجاع به لغت سوپ

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «سوپ» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ شهریور ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/سوپ

لغات نزدیک سوپ

پیشنهاد بهبود معانی